پادشاه در دعای خود می فرمود : « خداوندا! به تو پناه می برم از : 1- ثروتی که باعث سرکشی ام شود . 2- از فقری که باعث فراموشی ام شود . 3- از هوای نفسی که غافلم سازد . 4- از عملی که خارم نماید . 5- از همسایه ای که اذیتم کند . »
ام سلمه گفت : پادشاه در دعا های خود زیاد می فرمود ، که: بار خدایا ! ای دگرگون کننده قلب ها ! قلب مرا بر دین خود استوار فرما .
گفتم : ای رسول خدا ! آیا قلب ها دگرگون می شوند :
پادشاه فرمود : بلی ! خداوند بشری را خلق نکرد ، جز آن که قلب او بین دو انگشت از انگشتان خداست ، اگر بخواهد آن را بلند می کند و اگر بخواهد می نشاند .